الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

یا زهراء سلام الله علیها

تفسیر صفحۀ ۲۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۷ - تفسیر نور:

«لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی‏ وَ الْیَتامی‏ وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» نیکی (تنها) این نیست که (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مشرق یا مغرب بگردانید، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده و مال (خود) را با علاقه‌‏ای که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و بیچارگان و در راه ‏ماندگان و سائلان و در (راه آزادی) بردگان بدهد، و نماز را برپای دارد و زکات را بپردازد و آنان که چون پیمان بندند، به عهد خود وفا کنند و آنان که در (برابر) سختی‌‏ها، محرومیّت‏‌ها، بیماری‌ها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می‏‌دهند، اینها کسانی هستند که راست گفتند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است) و اینان همان پرهیزکارانند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۷:

کلمه «الْبِرَّ» به‌معنای نیکی است، ولی به هر کس که خیلی نیکوکار باشد، می‌‏گویند او «برّ» است. یعنی وجودش یکپارچه نیکی است.

«الْبَأْساءِ» از «بؤس» به معنای فقر و سختی است که از خارج به انسان تحمیل می‌‏شود؛ «الضَّرَّاءِ»، درد و بیماری است که از درون به انسان فشار می‌آورد و «حِینَ الْبَأْسِ» زمان جنگ و جهاد است.

بعد از ماجرای تغییر قبله که در آیۀ ۱۴۴، سورۀ بقره آمد، سخنِ روز، پیرامون قبله و تغییر آن بود که این آیه می‌فرماید: چرا به جای محتوای دین که ایمان به خدا و قیامت و انجام کارهای نیک است، به سراغ بحث‌های جدلی رفته‌اید.
جامع‌ترین آیۀ قرآن:

این آیه جامع‌‏ترین آیۀ قرآن است؛ زیرا اصول مهم اعتقادی، عملی و اخلاقی در آن مطرح گردیده است.
در تفسیر المیزان از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: هر کس به این آیه عمل کند، ایمانش کامل است.
این آیه پانزده صفت نیک را در سه بخشِ ایمان، عمل و اخلاق بیان نموده است.
در بخش ایمان، به مسئلۀ ایمان به خدا، فرشتگان، انبیا، قیامت و کتب آسمانی اشاره شده است.
در بخش عمل، به مسائل عبادی مانند نماز و اقتصادی مانند زکات و اجتماعی مانند آزاد نمودن بردگان و نظامی مانند صبر در جبهه و جنگ، و روحی و روانی مثل صبر در برابر مشکلات، اشاره گردیده است.
و در بخش اخلاقی به وفای‌به‌عهد و دل کندن از مادّیات و ترحّم به فقرا اشاره شده است.
ایمان به خدا، سبب خضوع در برابر حق و عدم تسلیم در برابر طاغوت‌هاست.
ایمان به قیامت، موجب وسعت دید و بلندی همّت می‌‏گردد.
ایمان به وجود ملائکه، نشانۀ ایمان به تشکیلات ماورای طبیعت است.
ایمان به انبیا، ایمان به وحی و جریان هدایت در طول تاریخ است و دلیل بر اینکه انسان در این جهان رها و بی‌‏برنامه نبوده است.
انفاق، بیانگر تعاون و نوع‌دوستی است.
نماز، پیوند مستقیم با خداست.
زکات برنامه‌ریزی برای حل مشکل محرومان است.
وفای‌به‌عهد موجب تحکیم ارتباطات است.
و صبر عامل آبدیده‌شدن انسان‌‏هاست. «تفسیر مراغی، ذیل آیه»
جملۀ «آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ» را سه نوع معنا نموده‌‏اند:
الف: پرداخت مال به دیگران با وجود علاقه‌ای که به آن هست؛
ب: پرداخت مال بر اساس حبّ خداوند؛
ج: پرداخت مال بر اساس علاقه‌‏ای که به فقیر است.
صبر، مادر همۀ کمالات است و قرآن راه رسیدن به بهشت را صبر می‏‌داند «أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا» «فرقان، ۷۵» به آنان جایگاه بلند داده می‌‏شود، به پاس بردباری که کردند.
چنان‌که فرشتگان به بهشتیان می‌گویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «رعد، ۲۴» درود بر شما که پایداری کردید.
همچنین دربارۀ رهبران الهی می‌‏فرماید: «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» «سجده، ۲۴» آنان را به خاطر صبرشان، پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌‏نمودند.
مشابه این آیه، در روایات نیز برای معرفی معارف دینی چنین آمده است:
«لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لکن العاقل من یعرف خیر الشرین» عاقل آن نیست که خیر را از شر بشناسد، عاقل آن است که میان دو شر، خیرش را برگزیند. «بحار، ج ۷۸، ص ۶»
«لیس العلم بکثرة التعلم انما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید» دانش، به آموختن بسیار حاصل نمی‌شود. دانش واقعی، نوری الهی است که به دل‌ها می‌‏تابد. «بحار، ج ۱، ص ۲۲۵»

«لیس البر فی حسن الزی و لکن فی السکینة و الوقار» بزرگی، در ظاهرِ آراسته نیست، بلکه در آرامش و وقار است. «بحار، ج ۱، ص ۱۰۶»

«لیس السخی» «الذی ینفق ماله فی غیر حقه و لکنه الذی یؤدی الی الله ما فرض علیه»سخاوتمند کسی نیست که درهر جا و لو بی‌‏جا انفاق کند، بلکه کسی است که در هر جا خشنودی خداست انفاق کند.«بحار، ج ۷۱، ص ۳۵۲»
«لیس العبادة کثرة الصیام و الصلاة و انما العبادة کثرة التفکر فی امر الله» عبادت به نماز و روزه بسیار نیست، به تفکّر دربارۀ خدا و آثار اوست. «بحار، ج ۷۱، ص ۳۲۵»
«اشد من یتم الیتیم یتیم انقطع عن امامه» آنکه از سرپرستی پیشوای حق محروم گشته، یتیم‏‌تر از کسی است که پدر و مادرش را از دست داده است. «بحار، ج ۱۰۸، ص ۱۷۱»
برای رسیدن به کمالِ تقوا، انفاقِ واجب و غیر واجب، هر دو لازم است.
بعضی از مردم به مستمندان کمک می‌کنند، ولی حقوق واجب خود را نمی‌پردازند و برخی دیگر با پرداخت خمس و زکات، نسبت به فقرا و محرومان بی‌‏تفاوت می‌شوند.
این آیه، مؤمن واقعی را کسی می‌داند که هم حقوق واجب را بپردازد و هم انفاق مستحبّ را انجام دهد.
به همین دلیل در روایات می‏‌خوانیم: در اموال ثروتمندان، غیر از زکات نیز حقّی برای محرومان است. «تفسیر قرطبی» و کسی که سیر بخوابد درحالی‌که همسایۀ او گرسنه باشد ایمان به خدا و قیامت ندارد. «کافی،ج ۲، ص ۶۶۵»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۷:

۱. به جای محتوای دین، به سراغ ظاهر نرویم و از اهداف اصلی باز نمانیم. «لَیْسَ الْبِرَّ» «وَ لکِنَّ الْبِرَّ»
۲. یکی از وظایف انبیاء و کتب آسمانی، تغییر فرهنگ مردم است. «لَیْسَ الْبِرَّ» «وَ لکِنَّ الْبِرَّ»
۳. شناخت مفاهیم، مهم نیست؛ عمل به آن مهم است. کلمه «الْبِرَّ» به‌مفهوم نیکی است، ولی دانستن آن مهم نیست، کسی‌که این مفهوم را محقّق می‌‏سازد ارزش دارد. «لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ»
۴. ایمان، مقدّم بر عمل است. «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» «آتَی الْمالَ»
۵. ایمان به همۀ انبیاء و ملائکه لازم است. «آمَنَ بِاللَّهِ» «وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ»
۶. ارتباط با خدا در کنار ارتباط با مردم و تعاون اجتماعی در حوادث و گرفتاری‌ها مطرح است. «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» «وَ آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ»
۷. تمام کارهای نیک در سایۀ ایمان به خدا شکل می‌گیرد. «آمَنَ بِاللَّهِ» «آتَی الْمالَ»
۸. هدف اسلام از انفاق، تنها سیر کردن گرسنگان نیست، بلکه دل کندن صاحب مال از مال نیز هست. «عَلی‏ حُبِّهِ»
۹. نیکوکاران، مال و دارایی خود را با رغبت و علاقه در راه خدا انفاق می‌کنند. «آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ»
۱۰. با دست خود به فقرا و یتیمان و بستگان انفاق کنید. «آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ»
۱۱. در انفاق، بستگان نیازمند بر سایر گروه‌های مستمند، اولویّت دارند. «ذَوِی الْقُرْبی‏ وَ الْیَتامی‏»
۱۲. سائل را رد نکنید؛ گرچه فقیر، مسکین، درراه‌مانده و فامیل نباشد. کلمۀ «السَّائِلِینَ» به صورت مستقل مطرح شده است. «وَ الْمَساکِینَ وَ» «السَّائِلِینَ»
۱۳. ایمان و نماز و زکات، بدون شرکت در جهاد کامل نمی‌‏شود. «وَ حِینَ الْبَأْسِ» «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»
۱۴. مدّعیان ایمان بسیارند، ولی مؤمنان واقعی که به تمام محتوای دین عمل کنند، گروهی اندک هستند. «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»
۱۵. نشانۀ صداقت، عمل به وظایف دینی و تعهّدات اجتماعی است. «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»
۱۶. متّقی کسی است که عملش، عقایدش را تأیید کند. «آتَی الْمالَ» «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
تفسیر صفحۀ ۲۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۸ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی‏ بِالْأُنْثی‏ فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ» ای کسانی‌که ایمان آورده‌‏اید! (قانون) قصاص در مورد کشتگان، بر شما (چنین) مقرّر گردیده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر کسی از ناحیه برادر (دینی) خود (یعنی صاحب خون و ولیّ مقتول) مورد عفو قرار گیرد. (یا قصاص او به خون ‏بها تبدیل شود) باید شیوه‌ای پسندیده پیش گیرد و به نیکی (دیه را به ولی مقتول) بپردازد، این حکم تخفیف و رحمتی است از ناحیۀ پروردگارتان، پس برای کسی که بعد از این (از حکم خدا) تجاوز کند، عذاب درناکی دارد.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۸:

«الْقِصاصُ» از ریشۀ «قص» به معنای پیگیری است. لذا به داستان دنباله‌دار و پی در پی «قصّه» می‌گویند. پیگیری قتل تا مجازات قاتل را «قصاص» گویند.
در هر اجتماعی گاه‌و‌بی‌گاه قتلی صورت می‏‌گیرد، یک دین جامع و کامل همانند اسلام، در قبال چنین حوادثی باید طرح و برنامۀ عادلانه و منطقی ارائه دهد که بتواند جلوی ازدیاد و تکرار چنین حوادث و همچنین جلوی انتقام‌های نابه‌جا و احیاناً سوء استفاده‌‏ها را بگیرد، تا قاتلان، جسور نشوند و خون مظلوم به هدر نرود.
در جاهلیّت قبل از اسلام، گاه به خاطر کشته شدن یک نفر، قبیله‌‏ای به خاک و خون کشیده می‌‏شد و جنگ‌های طولانی به راه می‌‏افتاد.
اسلام با طرحی که در این آیه مطرح شده، هم حفاظت خون مردم و هم رضایت طرفین و رعایت حدود و اندازه را در نظر گرفته است.
البتّه قانون قصاص، حکم الهی نیست که قابل عفو و اغماض نباشد، بلکه حقّی است برای صاحبان خون که می‌‏توانند با گرفتن دیه و یا بدون آن، از حقّ خود صرف نظر کنند.
چرا در قانون قصاص، جنسیّت مطرح است؟ اگر قاتل مرد و مقتول زن باشد، مرد را قصاص نمی‌کنند؟

قتل زن و مرد، از نظر الهی و انسانی و کیفر اخروی یکسان است، لکن در کیفر دنیوی فرق دارد و این به خاطر آن است که معمولاً مرد نان‌آور خانه و قتل او سبب ضربۀ اقتصادی به خانواده است و قانون بر اساس نوع است، نه موارد نادر که ممکن است زنی نان‌آور باشد.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۸:

۱. برای تحقّق احکام دینی، حکومت دینی لازم است. اجرای قانون قصاص بدون قدرت و حکومت، امکان ندارد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»
۲. در قانون قصاص، اصول تساوی و عدالت مورد توجّه است. «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی‏ بِالْأُنْثی‏»
۳. قاطعیّت و عطوفت در کنار هم لازم است. «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ» گویا اولیای مقتول، برادر قاتل هستند و قاتل، از مرز اسلام و اخوت بیرون نمی‌‏رود.
۴. حقوق اسلامی، آمیخته با اخلاق اسلامی است. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ» «فَمَنْ عُفِیَ»
۵. اسلام، نه مانند یهود تنها راه را قصاص می‌داند و نه همچون مسیحیّت بهترین راه را عفو می‌‏شناسد، بلکه راه‌های مختلفی مثل قصاص، خون‌بها و عفو را مطرح می‏‌کند. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ» «فَمَنْ عُفِیَ»
۶. جواز عفو قاتل و تبدیل قصاص به گرفتن خون‌بها، برای تربیت شماست. «تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
۷. تجاوز از حدود الهی و سوء‌استفاده از آن ممنوع است. «فَمَنِ اعْتَدی‏» «فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ»
۸. اگر در قانونی تخفیف قرار دادید، جلو سوء‌استفاده‌‏ها را بگیرید. «ذلِکَ تَخْفِیفٌ» «فَمَنِ اعْتَدی‏»
تفسیر صفحۀ ۲۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۹ - تفسیر نور:

«وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص، حیات (و زندگی نهفته) است. باشد که شما تقوی پیشه کنید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۹:

گویا آیه در مقام پاسخ به یک‌سری ایرادهایی است که به حکم قصاص، به‌خصوص از سوی روشنفکر نمایان مطرح می‌شود.
قرآن می‌فرماید: حکم قصاص برای جامعۀ انسانی تأمین‌کنندۀ حیات و زندگی است.
قصاص یک برخورد و انتقام شخصی نیست، بلکه تأمین‌کنندۀ امنیّت اجتماعی است. در جامعه‌ای که متجاوز قصاص نشود، عدالت و امنیّت از بین می‌رود و آن جامعه گویا حیاتی ندارد و مرده است. چنان‌که در پزشکی و کشاورزی و دامداری، لازمۀ حیات و سلامت انسان، گیاه و حیوان، از بین بردن میکروب‌ها و آفات است. اگر به بهانۀ اینکه قاتل هیجان روانی پیدا کرده، بگوییم او رها شود، هیچ ضمانتی نیست که در دیگر جنایت‏‌ها این بهانه مطرح نشود؛ چون تمام جنایتکاران در حال سلامت و آرامش روحی و فکری دست به جنایت نمی‌‏زنند.
با این حساب تمام خلافکاران باید آزاد باشند و جامعۀ سالم نیز تبدیل به جنگل شود که هر کس بر اثر هیجان و دگرگونی‏‌های روحی و روانی، هر کاری را بتواند انجام دهد.
گمان نشود که دنیای امروز، دنیای عاطفه و نوع‌دوستی است و قانون قصاص، قانونی خشن و ناسازگار با فرهنگ حقوق بشر دنیاست.
اسلام در کنار حکم قصاص، اجازۀ عفو و اخذ خون‌‏بها داده تا به مصلحت اقدام شود.
توجیهاتی از قبیل اینکه از مجرمان و قاتلان در زندان با کار اجباری به نفع پیشرفت اقتصادی بهره‌گیری می‌‏کنیم، قابل قبول نیست. چون این برنامه‌‏ها، تضمین‌کنندۀ امنیّت عمومی نیستند. اصل، مقام انسانیّت و جامعۀ عدالت‌پرور است، نه دنیای پرخطر همراه با تولید بیشتر، آن هم به دست جنایتکاران و قاتلان!
از آنجا که قانون قصاص، ضامن عدالت و امنیّت و رمز حیات جامعه است، در پایان آیه می‌فرماید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» یعنی اجرای این قانون، موجب خودداری از بروز قتل‏‌های دیگر است.
انواع حیات:

حیات، دارای انواعی است:
۱. حیات طبیعی: مثل زنده شدن زمین در بهار و بعد از باران «یُحْیِ الْأَرْضَ» «روم، ۵۰»؛
۲. حیات معنوی: مثل دعوت پیامبر که عامل زنده شدن مردم است «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» «انفال، ۲۴»؛
۳. حیات برزخی: که شهدا دارند «لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ» «بقره، ۱۵۴»؛
۴. حیات اخروی که برای همه است. «یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ» «بقره، ۲۸»؛
۵. حیات اجتماعی در سایه امنیّت و عدالت، نظیر همین آیه «لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ».
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۷۹:

۱. اجرای عدالت، تضمین‌کنندۀ حیات جامعه است. «لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ»
۲. تعادل میان رأفت و خشونت، لازم است. خدایی که رحمن و رحیم است، قصاص را رمز حیات می‌‏داند. «لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ»
۳. حذف عنصر خطرناک، یک اصل عقلانی است. «یا أُولِی الْأَلْبابِ»
۴. زود قضاوت نکنید؛ ممکن است در برخورد سطحی، قصاص را خوب ندانید ولی با خرد و اندیشه درمی‌‏یابید که قصاص رمز حیات است. «یا أُولِی الْأَلْبابِ»
۵. تقوا و دوری از گناه، فلسفۀ احکام دین است؛ چه احکام عبادی و چه قضایی. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
در بیان فلسفۀ روزه نیز می‌‏فرماید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» «بقره، ۱۸۳»
۶. قصاص، سبب بازداری مردم از تکرار قتل است. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
تفسیر صفحۀ ۲۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۰ - تفسیر نور:

«کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ» بر شما مقرّر شده که چون یکی از شما را (نشانه‏‌های) مرگ فرا رسد، اگر مالی از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته وصیّت کند، این کار حق و شایسته پرهیزکاران است.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۰:

بعضی‌ها فکر می‌‏کنند وصیّت کردن، زمینۀ زود مردن است، درحالی‌که یک نوع دوراندیشی است و اینکه می‌فرماید: هنگام مرگ وصیّت کنید.
چون آن لحظه، آخرین فرصت است و گرنه می‏تواند سال‌ها قبل از فرا رسیدن مرگ، وصیّت کند. بعضی وصیّت کردن را واجب دانسته‌‏اند؛ امّا از جملۀ «حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ» استفاده می‌‌‏شود که این عمل مستحبّ است وگرنه می‌‏فرمود: «حقا علی المؤمنین»
در آیۀ شریفه به جای کلمۀ «مال» از کلمۀ «خَیْراً» استفاده شده تا روشن شود که مال و ثروت، مایۀ خیر و نیکی است و آنچه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته، مال حرام یا علاقۀ زیاد به مال یا ترجیح دادن مال بر کمالات فردی و نیازهای اجتماعی و یا استثمار مردم برای تحصیل آن است.
وصیّت باید بر اساس «بِالْمَعْرُوفِ» یعنی عقل‌پسند باشد، نه از روی کینه و انتقام و یا مهرورزی‌های بی‌جا و بی‌‏رویه. چون از ارث، تنها بعضی از بستگان بهره‌‌مند می‌‏شوند آن هم به مقدار معیّن.
لذا اسلام سفارش می‌‌کند اگر در میان فامیل کسانی هستند که از ارث محروم هستند و یا سهم ارث آنان اندک است با وصیّت، در مورد توسعۀ سهمیّه آنان اقدام نماید، ولی اگر کسی در این وصیّت رعایت عدالت نکند و یا ظلمی را روا دارد، گناه کبیره انجام داده است. «سفینة‌البحار، وصی»
در لابه‌لای متون روایی آمده است: شخصی با داشتن کودکانی صغیر، تمام اموال خود را در راه خدا بخشید. چون پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله متوجّه شدند، پرسیدند با این مرده چه کردید؟ گفتند: او را دفن کردیم. فرمود: اگر قبلًا به من خبر داده بودید، اجازه نمی‌دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید؛ چرا که او با داشتن این همه فرزند، برای آنان هیچ مالی نگذاشته و همه را در راه خدا داده است. «سفینة البحار، وصی»
وصیّت، کار دقیقی است که اگر خدای ناکرده با بی‌‏توجّهی انجام شود و بعداً عامل فتنه و ناراحتی‌هایی گردد، تمام کارهای خیر محو می‌‏شود.
از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله روایت شده است که فرمودند: گاهی انسان شصت سال عبادت می‌کند، ولی چون وصیّت‌نامۀ خود را عادلانه تنظیم نمی‌کند، به دوزخ می‌‏رود. «نهج‌الفصاحة، جمله ۶۲۶»
وصیّت، نشانۀ آن است که مالکیّت انسان حتّی بعد از مرگ در مورد قسمتی از دارایی‌هایش ادامه دارد.
مقدار وصیّت، یک‌سوم مال است و اگر شخصی در مورد بیش از این مقدار وصیّت کند، اجازۀ وارثان شرط است. برای اینکه یاد بگیریم چگونه وصیّت کنیم، بهتر است وصیّت‌نامه‏‌های اولیای خدا، شهدا و علما را بخوانیم.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: هر کس ابتدا به عهده بگیرد که وصیّت شخصی را انجام دهد، ولی سپس بدون عذر آن را رها کند، هیچ‌عملی از او قبول نمی‌‏شود و تمام فرشتگانِ میان آسمان و زمین او را لعنت می‌‏کنند و دائماً در غضب خداوند است و در برابر هر کلمۀ «یا ربّ» که می‌گوید، یک لعنت بر او نثار می‌‏شود و پاداش تمام کارهای قبلی او به‌پای وصیّت‌کننده ثبت می‌‏گردد. «تفسیر أطیب‌البیان»


آثار و برکات وصیّت:

۱. وصیّت، نشانۀ دقّت و اهل حساب بودن است.
۲. وصیّت، نشانۀ احترام به حقوق دیگران است.
۳. وصیّت، انجام امور خیری است که از آن غفلت شده و تداوم عمل صالح، پس از مرگ است.
۴. وصیّت، راهی برای پرکردن خلأهای اقتصادی و تعدیل ثروت است.
رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرموده‌اند: هر کس با وصیّت از دنیا برود، گویا شهید مرده است. «وسائل، ج ۱۳، ص ۳۵۲»
وصیّت برای والدین و بستگان، عامل تجدید محبّت ویک نوع قدرشناسی است.
لذا در آغاز آیۀ وصیّت، والدین مطرح شده‌‏اند تا علاوه‌بر سهم ارث، وصیّت به نوعی تنظیم شود که نفعش به آنان نیز برسد که این خود از مصادیق احسان است.
اقسام وصیّت:

۱. واجب: مثل وصیّت به حقّ‌اللَّه، حقّ‌الناس، قضای نماز و عبادات دیگر، پرداخت حقوق واجبه مانند خمس، زکات، دیون، بدهکاری‌های مردم؛
۲. مستحبّ: مثل وصیّت به امور خیریّه؛
۳. مباح: مثل وصیّت فرزندان به نوع شغل، حرفه، لباس، طعام؛
۴. مکروه: مثل وصیّت به مقبره‌سازی؛
۵. حرام: مثل وصیّت به ایجاد مراکز فساد، انتشار کتب ضالّه.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۰:

۱. گرچه با مرگ، انسان از دنیا می‌‏رود، امّا پروندۀ عمل او با کارهایی نظیر وصیّت باز می‌‏ماند. «إِذاحَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ» «الْوَصِیَّةُ»
۲. مال و ثروت، اگر در راه درست مصرف شود خیر است. «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ»
۳. در وصیّت باید علاوه‌بر ارث، برای والدین و نزدیکان سهمی قرار داد. «الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ»
۴. وصیّت باید بر اساس عرف پسندیدۀ جامعه باشد. «الْوَصِیَّةُ» «بِالْمَعْرُوفِ»
۵. ترک وصیّت، نوعی بی‌تقوایی نسبت به حقوق دیگران است. «الْوَصِیَّةُ» «حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ»
تفسیر صفحۀ ۲۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۱ - تفسیر نور:

«فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» پس هر کس که آن (وصیّت را) بعد از شنیدن، تغییر دهد، گناهش تنها بر کسانی است که آن را تغییر می‌‏دهند، همانا خداوند شنوا و داناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۱:

این آیه هم هشداری است به کسانی‌که درصدد تغییر و یا تبدیل وصیّت دیگران بر می‌آیند.
اگر کسی بعد از شنیدن و با خبر شدن از موضوع وصیّت و موارد مصرف آن، دست به تغییر یا تبدیل آن بزند، گناه این تغییر و تبدیل به گردن همان کسی است که این عمل ناشایست را مرتکب شده است؛ ولی وصیّت‌کننده به پاداش خود می‌‏رسد.
مثلًا اگر کسی وصیّت کند که به صد فقیر کمک شود، ولی به جای صد فقیر، اموال او را به دیگران دهند و آنان نیز خبر نداشته و مال را مصرف کنند.
در این صورت وصیّت‌کننده که از دنیا رفته، به پاداش کمک به فقرا می‌‏رسد.
و گیرندگان بی‌‏خبر هم گنهکار نیستند.
در این میان، گناه تنها به عهدۀ کسی است که وصیّت را تغییر داده است و باید بداند که خداوند شنوا و آگاه است و کیفر این خیانت را در دنیا و آخرت به او خواهد داد.
در حدیث می‌‏خوانیم: وصیّت را اگر چه به نفع یهودی یا نصرانی باشد، تغییر ندهید. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۹»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۱:

۱. تغییر وصیّت از سوی دیگران، حرام است. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» «فَإِنَّما إِثْمُهُ»
۲. حقّ مالکیّت، بعد از مرگ نیز محترم است و کسی حقّ تغییر وصیّت را ندارد. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» «فَإِنَّما إِثْمُهُ»
۳. گناه آگاهانه و مغرضانه، خطرناک‌تر است. «بَعْدَ ما سَمِعَهُ»
۴. در وصیّت کردن، باید شاهد گرفت. «بَعْدَ ما سَمِعَهُ»
۵. وصیّت‌کنندگان، به پاداش می‏‌رسند هر چند کسی وصیّت آنان را تغییر دهد. «إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ»
۶. ایمان به اینکه ما در محضر خدا هستیم، بهترین عامل تقوی و دوری از تغییر و تبدیل وصیّت مردم است. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» «إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور ، ج ۱، ص ۲۷۰-۲۸۱.

https://farsi.khamenei.ir/photo-index?year=1381

 
حضرت امام خمینی(رحمة‌الله علیه)
پس از پیروزی انقلاب و رأی به جمهوری اسلامی از سوی مردم در گفتاری به تبیین اهمیت ولایت فقیه پرداخت. ایشان در پاسخ به افرادی که مخالف قانونی شدن ولایت فقیه در کشور بودند و آن را مایه تباهی اسلام می‌دانستند، می‌فرماید:

«تکذیب ولایت فقیه، تکذیب معصومین و تکذیب اسلام است.»

حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در مراسم سی‌وچهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) تبیین کردند:
«ایمان» و «امید» نرم‌افزار امام(ره) برای ایجاد ۳ تحول بزرگ
۱۴ /خرداد/ ۱۴۰۲

حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مردم قم به مناسبت سالروز قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶:
هدف اغتشاشات از بین بردن نقاط قوت کشور بود نه برطرف کردن ضعف‌ها

۱۹ /دی/ ۱۴۰۱


۱۶ /فروردین/ ۱۴۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از شاعران و استادان زبان و ادب پارسی:
ویژگی ممتاز شعر فارسی تولید سرمایه‌های معرفتی و معنوی است

حضرت آیت الله امام خامنه ای:
جهاد فکری
البته یکی از جهادها هم جهاد فکری است. چون دشمن ممکن است ما را غافل کند، فکر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هر کس که در راه روشنگری فکر مردم، تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آن‌جا که در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد نامیده میشود. آن هم جهادی که شاید امروز، مهمّ محسوب میشود. پس، کشور ما امروز کانون جهاد است ... ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

حضرت آیت الله امام خامنه ای:
عبرتهای عاشورا
اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد ... ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

حضرت آیت الله امام خامنه ای:
عبرتهای عاشورا
اگر خواص امری را که تشخیص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل کنند، تاریخ نجات پیدا میکند و دیگر حسین‌بن‌علیها به کربلاها کشانده نمیشوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد ... ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

 حضرت آیت الله امام خامنه ای:
عبرتهای عاشورا
چرا مسلم بن عقیل را با این‌که میدانستید نماینده‌ی امام است، تنها گذاشتید؟! آمده بود و با او بیعت هم کرده بودید. قبولش هم داشتید. به عوام کاری ندارم. خواص را میگویم. چرا هنگام عصر و سرِ شب که شد، مسلم را تنها گذاشتید تا به خانه‌ی طوعه پناه ببرد؟! اگر خواص، مسلم را تنها نمیگذاشتند و مثلاً، عدّه به صد نفر میرسید، آن صد نفر دور مسلم را میگرفتند. خانه‌ی یکیشان را مقرّ فرماندهی میکردند. میایستادند و دفاع میکردند. مسلم، تنها هم که بود، وقتی خواستند دستگیرش کنند، ساعتها طول کشید. سربازان ابن زیاد، چندین بار حمله کردند؛ مسلم به تنهایی همه را پس زد. اگر صد نفر مردم با او بودند، مگر میتوانستند دستگیرش کنند؟! باز مردم دورشان جمع میشدند. پس، خواص در این مرحله، کوتاهی کردند که دوْر مسلم را نگرفتند ... تصمیم‌گیری خواص در وقت لازم, تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه‌ی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه‌ی لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد و حفظ میکند! ... ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

سید حسن نصرالله: جوانان غیرتمند خودتان هتاکان به قرآن کریم را به اشد مجازات برسانید/ موضع کشورهای اسلامی در یاری قرآن کریم، ضعیف است/ ایستادگی تا آخرین نفس در راه دین و مقدسات وظیفه همه ماست

از بزرگ‌ترین درس‌های کربلا این است که ما وظیفه داریم تا آخرین نفس در راه دین و مقدسات خود ایستادگی کنیم. این درس تا روز قیامت پابرجاست و در ایستادگی در راه دین هیچ چیز نباید ما را بترساند و بلرزاند.

فرد جاسوس موساد با هتک حرمت مقدسات اسلامی آن هم با حمایت پلیس سوئد به مقدسات دو میلیارد مسلمان اهانت می کند؛ موضع کشورهای اسلامی در یاری قرآن کریم، ضعیف است.

بار دیگر این فرد جنایتکار ملعون در سوئد با حمایت پلیس این کشور، قرآن کریم را سوزاند، این رفتار، چالش شرم آور و ذلت بار برای دو میلیارد مسلمان در جهان است.

یاران شیدای حسینی

میهمان غریب کوفه/شرح حالی بر زندگانی مسلم ابن عقیل

 عاشورا نه فقط روزی برای عزاداری است بلکه فرهنگی است که با تدبر و مطالعه بیشتر در زوایای آن می توان زمینه ساز حرکت های عمیقی بود. در این بخش قصد داریم در روزهای عزاداری محرم و صفر به ذکر یکی از شهدای گرانقدر کربلا بپردازیم.

مسلم‏ بن عقيل، برادر زاده اميرالمؤمنين و پسر عموى حسين‏ بن على (ع) بود. دودمانى كه مسلم در آن رشد يافت، دودمان علم و فضيلت و شرف بود.مسلم به افتخار دامادى امیرالمومنین علی علیه السلام نايل شد و با يكى از دختران امام به نام "رقيه" ازدواج كرد. اين وصلت‏ بر ميزان فضيلت هایش افزود و او را بيشتر در محور «حق‏» و در خدمت نظام الهى آن حضرت در دوران خلافتش قرار داد.

درجنگ صفين، وقتى كه اميرالمؤمنين(ع) لشگر خود را صف‏آرايى مى كرد، امام حسن و امام حسين(ع) و عبدالله ‏بن جعفر و مسلم‏ بن عقيل را بر جناح راست‏ سپاه، مامور كرد.

مسلم، در دوران خلافت حضرت على(ع) در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس ‏از شهادت آن امام، هرگز از حق كه در خاندان او و امامت ‏دو فرزندش، حسنين -عليهما السلام تجسم پيدا كرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاكش را بر اين آستان فدا كرد.

در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبى(ع) كه از سخت‏ ترين دوره ‏هاى تاريخ اسلام نسبت ‏به پيروان اهل‏ بيت و طرفداران حق بود،مسلم با خلوص هر چه تمام در مسير حق بود و از باوفاترين ياران و از خواص اصحاب امام حسن علیه السلام محسوب مى‏ شد. پس از شهادت امام مجتبى(ع) كه امامت‏ به حسين‏ بن على(ع) رسيد تا مرگ معاويه كه يك دوره ده ساله بود;باز مسلم را در كنار امام حسين(ع) مى ‏بينيم.
مسلم‏ بن عقيل دست از محبت و ولايت و حمايت امام زمان خويش -حسين ‏بن على(ع)- بر نداشت تا اين كه به عنوان پيشاهنگ نهضت كربلا در كوفه به شهادت رسيد و افتخار اولين شهيد كاروان عاشورا را به خود اختصاص داد و اولين شهيد از اصحاب امام حسين بود.
در ماجراى كربلا دو تن از فرزندان مسلم‏بن عقيل به شهادت رسيدند و دو فرزند ديگر در كربلا به اسارت نيروهاى دشمن درآمدند كه آنها را به كوفه برده و تحويل «ابن‏زياد» دادند. نزديك به يك سال در زندان بودند كه پس از فرار به شهادت رسيدند.

مسلم در کوفه

مردم كوفه، خاطره حكومت چهارساله علوى را به ياد داشتند و در اين شهر، شخصيت هاى برجسته و چهره ‏هاى درخشانى از مسلمانان متعهد و ياران اهل‏بيت ‏بودند. از اين رو نامه ‏ها و طومارهاى مفصلى با امضاى چهره‏ هاى معروف شيعه در كوفه و بصره به امام حسين(ع) نوشتند، كه تعداد اين نامه‏ ها به هزاران مى‏ رسيد. كوفيان،گروهى را هم به نمايندگى از طرف خود به سركردگى «ابوعبدالله جدلى‏» به نزد آن حضرت فرستادند و نامه‏ هايى همراه آنان ارسال كردند.
حضرت حسين‏بن على(ع) مناسب ترين فرد براى اين ماموريت محرمانه را «مسلم‏بن عقيل‏» ديد، كه هم آگاهى سياسى و درايت كافى داشت و هم تقوا و ديانت و هم خويشاوند نزديك امام بود. به نمايندگانى كه از كوفه آمده بودند، فرمود:من، برادر و پسر عمويم (مسلم) را با شما به كوفه مى‏ فرستم، اگر مردم با او بيعت كردند;من نيز خواهم آمد.
مسلم به همراه نامه امام به کوفه آمده بود.در گوشهاى كوفيان پيچيد كه مسلم، افسر جانباز و پيشاهنگ اين نهضت پيام انقلاب عدل را با خويش آورده است. و مشتاقان،بسان موج خشم آلود اما طالب و مشتاق به سوى خانه مسلم، روان گشتند
با وجود اين همه بيعتگران‏ جان بر كف و انقلابي هاى آماده براى هرگونه فداكارى در راه حمايت‏ حسين(ع) و بر انداختن حكومت ‏يزيد، مسلم‏ بن عقيل، طى نام ه‏اى اوضاع را به امام گزارش داد و با بيان شرايط و زمينه مساعد براى نهضت از امام خواست كه به سوى كوفه بشتابد.
والى كوفه «نعمان بن بشير» بود كه از جانب معاويه و پس از او از سوى يزيد به اين سمت،گماشته شده بود. وقتى از تجمع‏ مردم كوفه، پيرامون مسلم و بيعت‏ با او آگاه شد، در يك سخنرانى مردم را تهديد كرد و آنها را از رفت‏ وآمد پيش مسلم‏ بن عقيل و شنيدن حرف هايش نهى كرد; اما انقلابيون كوفه كه دل به مهر حسين(ع) سپرده و دست‏ بيعت ‏با نماينده‏اش مسلم داده بودند براى سخنان تهديدآميز او ارزشى قائل نشدند
عبدالله حضرمى ،طى نامه‏اى به یزید گفت اگر به كوفه نياز دارى، مرد نيرومندى براى سركوبى شورشيان و اجراى فرمانت ‏بفرست، چرا كه نعمان‏ بن بشير، مردى ناتوان است‏ يا خود را ضعيف مى‏ نماياند. يزيد هم براى حفظ سلطه و حاكميت ‏بر كوفه عنصر ناپاك و سفاك و خشنى همچون «عبيدالله بن زياد» را كه حاكم بصره بود، انتخاب كرد. ابن زياد،با اجازه و اختيارهاى نامحدودى براى قلع ‏وقمع و كشتار و فرونشاندن آتش مبارزات، مخفيانه و با قيافه‏اى مبدل و نقابدار به هنگام شب وارد كوفه شد و مراكز قدرت را، با عملياتى شبيه كودتا به دست گرفت.

مسلم بن عقيل، در خانه «مختار» بود كه صحنه حوادث به صورتى كه ياد شد، پيش آمد. از آن جا كه ابن‏ زياد، براى سركوبى انقلابي ها به دنبال رهبر اين نهضت; يعنى مسلم مى‏ گشت، مسلم مى‏ بايست جاى امن تر و مطمئن ترى انتخاب كند. اين بود كه مقر و مخفيگاه خود را تغيير داد و به خانه «هانى‏» رفت.
يكى از وقايع مربوط به دوران مخفى بودن مسلم در خانه هانى نقشه ترور «ابن‏ زياد» است كه انجام نشد.معقل كه از سرسپردگان‏ حكومت‏ بود، با دريافت ‏سه ‏هزار درهم، ماموريت ‏يافت كه به عنوان يك هوادار مسلم و طرفدار نهضت ‏با طرفداران مسلم تماس بگيرد و به عنوان يك انقلابى،كه مى‏ خواهد اين پول ها را براى صرف در راه ‏انقلاب و تهيه سلاح و امكانات مبارزه به مسلم تحويل دهد، كم‏كم به پيش مسلم راه يافته و از خانه او و تشكيلات و افراد مؤثر، گزارش تهيه كرده و به ابن ‏زياد خبر دهد. به تدریج و با سیاست خاصی با مسلم دیدار کرد و گزارشات آن را به ابن زیاد می رساند.

والى كوفه به فكر دستگيرى هانى افتاد تا از اين طريق به مسلم هم دسترسى پيدا كند، زيرا مى‏ دانست تا وقتى كه هانى، در محل خود مستقر باشد، بازداشت مسلم‏ بن عقيل عملى نيست و نيروهاى زيادى كه در اختيار و در فرمان هانى هستند،مقاومت و دفاع خواهند كرد. پس بايد با نقشه‏اى پاى هانى را به «دارالاماره‏» بكشد و او را در همان جا زندانى كند تا بين او و مسلم جدايى بيفتد. وقتی هانی با معقل در دربار ابن زیاد روبرو شد و فهمید که وی جاسوس عبید الله بوده است. عبید الله هانی را به زندان انداخت.

مسلم، در اين اوضاع وخيم همراه نيروهاى تحت فرمان خود با قلبى سرشار از ايمان به خدا و حقانيت راه و جهاد خويش دلاورانه مى‏ جنگيد. مسلم،آن روز، كربلايى در درون كوفه به وجود آورد! تعدادى از يارانش به شهادت رسيدند و خود نيز پس از آن همه درگيرى و جنگ،مجروح شده بود. 31 آن روز به پايان رسيد. سختى مبارزه، عده ‏اى را به خانه‏ هاى خود كشاند. تهديدهاى حكومت، عده ‏اى ديگر را از ميدان جهاد و تعهدات «بيعت‏» به خانه و زندگى آسوده كشاند. تبليغات گسترده هم در روحيه عده ‏اى ديگر تزلزل و ضعف پديد آورد. در نتيجه، شب هنگام، مسلم‏ بن عقيل در مسجد، نماز مغرب را فقط با حضور سى‏ نفر اقامه كرد. پس از نماز،آن عده كمتر شده بودند (ده نفر) از مسجد كه بيرون آمد،حتى يك نفر هم همراهش نبود كه او را به جايى راهنمايى كند.

مسلم براى يافتن خانه ‏اى كه شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در كوچه ‏ها غريبانه مى‏ گشت و نمى ‏دانست‏ به كجا مى ‏رود. زنى به نام «طوعه‏»، جلوى خانه‏ اش ايستاده، نگران و منتظر پسرش بود. طوعه شيعه و هوادار مسلم بود، اما اين غريب را نمى ‏شناخت. مسلم، جلو رفت و سلام داد و آب خواست....

زن آب آورد. مسلم نوشيد. تنها مرد کوفه این پیرزن بود که مسلم را امان داد. آن شب مسلم به عبادت و تهجد می پرداخت و فقط لحظاتی از شب را چشم بر هم بست. فرزند طوعه وقتی سحرگاه مسلم را درخانه یافت نیروهای حکومتی را به طمع دریافت جایزه به منزلش آورد و مسلم پس از نبردی دلاولانه و شجاعانه با ضمانت امان نامه از دشمن صلح کرد و به نبرد ادامه نداد. اما امان نامه ای در کار نبود. مسلم دستگیر شد و به کاخ عبید الله آمد. عبید الله گفت تو کشته می شوی. مسلم از حاضران، عمر سعد را براى وصيت انتخاب كرد. سه موضوع را در وصيت هاى خود،مطرح كرد: «قرض هايم را در كوفه با فروختن زره و شمشيرم بپرداز! جسد مرا از ابن زياد تحويل بگير و به خاك بسپار! كسى را پيش حسين‏بن على(ع) بفرست تا به كوفه نيايد».

ولى عمر سعد كه خبث و خيانت‏ با وجودش آميخته بود، در همان مجلس، خيانت كرد و وصيت هاى سه‏ گانه مسلم را، براى ابن ‏زياد،فاش ساخت و در واقع، ماهيت پليد خود را آشكار نمود.
مسلم را به بالای دار الاماره بردند و بدنش را از بالای دارالاماره به پایین انداختند.

حوادث پس از شهادت مسلم

قاتل مسلم پس از آن جنايت، پايين آمد و پيش ابن‏ زياد رفت. ابن‏ زياد پرسيد: وقتى كه مسلم را از پله‏ هاى قصر، به بالا مى‏ برديد چه عكس ‏العملى داشت و چه مى‏گفت؟
گفت: خدا را مرتب، تسبيح مى‏ گفت و از او مغفرت و بخشش مى‏ طلبيد....
وقتى پيكر مطهر آن شهيد را از فراز دارالاماره به پايين و به ميان مردم انداختند، دستور داده شد تا بر آن بدن، طناب بسته و سرطناب را بكشند. و.... چنان كردند، تا آن كه بدن بى ‏سر را برده و به دار كشيدند.
پس از شهادت مسلم، به سراغ «هانى‏» رفتند.
هانى در زندان بود. دست هايش را از پشت ‏بسته بودند كه براى كشتن آوردند. هانى هنگام آمدن، هواداران خود از قبيله مذحج را به يارى مى ‏طلبيد، ولى كسى او را يارى نكرد. با قدرت،دست ‏خود را كشيد و از بند،بيرون آورد و در پى سلاح و ابزارى مى‏ گشت كه به دست گرفته و بر آنان حمله كند،كه ماموران دوباره گرفتند و دستانش را محكم از عقب بستند و با دو ضربت، سر اين انسان والا و حامى بزرگ مسلم را از بدن،جدا كردند.
هانى، در زير ضربات جلاد مى‏گفت: «بازگشت ‏به سوى خداست. خدايا مرا به سوى رحمت و رضوان خويش ببر!»

آن فرومايگان،بدن هانى را هم به طنابى بستند و در كوچه‏ ها و گذرها بر خاك كشيدند. خبر اين بى‏ حرمتى به مذحجيان رسيد. اسب سوارانشان حمله كردند و پس از درگيرى با نيروهاى ابن ‏زياد بدن هانى و مسلم را گرفتند و غسل دادند و بر آنها نماز خواندند و دفن كردند، در حالى كه جسد مسلم، بى ‏سر بود. آن روز، تنى چند از سرداران اسلام هم دستگير شده و به شهادت رسيدند و اجساد مطهرشان در كنار آن دو قهرمان رشيد به خاك سپرده شد و در روز نهم ذيحجه،كربلاى كوچكى در كوفه بر پا شد و يادشان به جاودانگى پيوست.

سخنان امام حسين(ع) پس از شهادت آن بزرگان،نشانه موقعيت والا و وظيفه ‏شناسى و عمل به تعهد و رسالت از سوى مسلم بود. درباره مسلم،فرمود:
خدا مسلم را رحمت كند كه او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تكليفش را ادا نمود و آنچه كه به دوش ماست مانده است.

امام، آن گاه خبر شهادت مسلم را به زنان كاروان خويش هم داد و دختر كوچك مسلم‏ بن عقيل را طلبيد و دست محبت‏ بر سرش كشيد. دختر متوجه شهادت پدر شد. امام فرمود:
من به جاى پدرت... دختر گريست، زنان گريستند. امام هم اشك در چشمانش حلقه زد. پس از شهادت اينان وقتى بعضى از رهگذران كه از اوضاع كوفه به امام گزارش مى دادند و از آن حضرت مى‏ خواستند كه برگردد و به كوفه نرود، امام جواب مى‏داد: «بعد از آنان در زندگى خيرى نيست.» و به همه مى ‏فهماند كه تصميم به رفتن دارد.

کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

گرد این شهرم و بر پیر زنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم

من نمی خواستم علّت دلواپسی
معجر زینب کبری شوم انگار شدم

من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم

من در این خانه تو در خانه خولی ، تازه
با تو همسایه دیوار به دیوار شدم

کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر ، پیرهنی برداری

منابع:
1-ابن شهر آشوب،مناقب آل‏ابى طالب، چهار جلد، انتشارات علامه، تهران.
2-ابن اثير، الكامل، انتشارات دار صادر، بيروت 1396ق.
3-ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ترجمه رسولى محلاتى، انتشارات صدوق، قمر 1390
4-خوارزمى، مقتل الحسين(ع)، مكتبة المفيد، قم 1383.
5-السماوى، محمد، ابصار العين فى انصار الحسين، مكتبة بصيرتى، قم.
6-قمى، شيخ عباس، منتهى الامال، انتشارات جاويدان، تهران.
7-قمى، شيخ عباس، نفس المهموم، ترجمه شعرانى، انتشارات اسلاميه، تهران 1374.
8- مفيد، ابوعبدالله، محمدبن محمدبن نعمان، ارشاد، دو جلد، كنگره شيخ مفيد، قم 1413 ق.
9-طبرى، محمدبن جرير ، تاريخ طبرى، شش جلد، انتشارات ليدن.
10-المقرم، عبدالرزاق، الشهيد مسلم بن عقيل، بى‏تا، بى‏نا.
11-المقرم، مقتل الحسين(ع)، مكتبة بصيرتى، قم 1367.
12-مجلسى، محمد باقر،بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت‏1403.

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه بقره , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , شهدای انقلاب اسلامی , ,
:: برچسب‌ها: عبرتهای عاشورا , حضرت آیت الله امام خامنه ای , مسلم بن عقیل , نماینده‌ی امام , تنها , خواص , مسلم , تنها , جهاد فکری , دشمنان , دشمن , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , رهبر معظم انقلاب اسلامی ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

یا زهراء سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

منبع (ادامه ...)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

تفسیر سوره مبارکه انعام ۹۸تا ۹۹

و هو الذى اءنشأكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع قد فصلنا الايات لقوم يفقهون (۹۸)
و هو الذى انزل من السماء ماء فأخرجنا به نبات كل شى ء فأخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراكبا و من النخل من طلعها قنوان دانية و جنت من اعناب و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشابه انظروا إلى ثمره إذا اثمر و ينعه إن فى ذلكم لايات لقوم يؤمنون (۹۹)

ترجمه :
۹۸ - او كسى است كه شما را از يك نفس آفريد، در حالى كه بعضى از انسانها پايدارند (از نظر ايمان يا خلقت كامل ) و بعضى ناپايدار، ما آيات خود را براى كسانى كه مى فهمند بيان نموديم .
۹۹ - او كسى است كه از آسمان آبى نازل كرد و بوسيله آن گياهان گوناگون رويانيديم ، از آن ساقه ها و شاخه هاى سبز خارج ساختيم و از آنها دانه هاى متراكم ، و از شكوفه نخل خوشه ها با رشته هاى باريك بيرون فرستاديم و باغها از انواع انگور و زيتون و انار شبيه به يكديگر و بى شباهت هنگامى كه ميوه مى كند به ميوه آن و طرز رسيدنش بنگريد كه در آن نشانه هائى براى افراد با ايمان.

تفسیر
در اين آيات نيز دلائل توحيد و خداشناسى تعقيب شده است ، زيرا قرآن براى اين هدف گاهى انسان را در آفاق و جهانهاى دور دست سير، و گاهى او را به سير در درون وجود خويش دعوت مى نمايد و آيات و نشانه هاى پروردگار را در جسم و جان خودش ‍ براى او شرح مى دهد، تا خدا را در همه جا و در همه چيز ببيند.
نخست مى گويد: او كسى است كه شما را از يك انسان آفريد. (و هو الذى انشاكم من نفس واحدة ).
يعنى شما با اين همه چهره هاى گوناگون ، ذوقها و افكار متفاوت ، و تنوع وسيع در تمام جنبه هاى وجودى ، همه از يك فرد آفريده شده ايد، و اين نهايت عظمت خالق و آفريدگار را مى رساند كه چگونه از يك مبدء اينهمه چهره هاى متفاوت آفريده است ؟.
قابل توجه اينكه در اين جمله از خلقت انسان تعبير به انشاء شده است ، و اين كلمه چنانكه از متون لغت استفاده مى شود به معنى ايجاد و ابداع آميخته با تربيت و پرورش است ، يعنى نه تنها خداوند شما را بدون هيچ سابقه آفريد، بلكه تربيت و پرورش شما را نيز بر عهده گرفت ، و مسلم است كه اگر آفريننده ، چيزى را بيافريند، سپس او را رها سازد زياد قدرت نمائى نكرده ، اما اگر همواره او را تحت حمايت خويش قرار دهد و لحظه اى از پرورش و تربيت او غافل نگردد، عظمت و رحمت خود را كاملا نشان داده است .
ضمنا نبايد از جمله فوق اين توهم پيدا شود كه حوا مادر نخستين ما از آدم آفريده شده است (آنچنانكه در تورات در فصل دوم از سفر تكوين آمده است )
بلكه چون آدم و حوا طبق روايات اسلامى هر دو از يك خاك آفريده شده اند و هر دو يك جنس و يك نوع مى باشند كلمه نفس ‍ واحده به آنها گفته شده است (در آغاز سوره نساء نيز در اين باره بحث كرديم ).
سپس مى فرمايد: (جمعى از افراد بشر مستقر هستند و جمعى مستودع ) (فمستقر و مستودع )
مستقر در اصل از ماده (قر) (بر وزن حر) به معنى سرما است و از آنجا كه سرماى شديد هوا انسان و موجودات ديگر را خانه نشين مى كند، اين كلمه به معنى سكون و توقف و قرار گرفتن آمده است ، و مستقر به معنى ثابت و پايدار مى آيد.
مستودع از ماده (ودع ) (بر وزن منع ) به معنى ترك كردن است و از آنجا كه امور ناپايدار محل خود را به زودى ترك مى گويد، اين كلمه به معنى ناپايدار نيز به كار مى رود، و وديعه را از اين نظر وديعه مى گويند كه بايد محل خود را ترك گويد و به دست صاحب اصلى باز گردد.
از مجموع آنچه گفته شد چنين نتيجه مى گيريم كه آيه فوق مى گويد بعضى از انسانها پايدارند و بعضى ناپايدار، در اينكه منظور از اين دو تعبير در اينجا چيست در ميان مفسران گفتگوى زيادى ديده مى شود، ولى از ميان آنها چند تفسير كه در عين حال منافاتى با هم ندارند و مى توانند همه به عنوان تفسير آيه پذيرفته شود نزديكتر به نظر مى رسند،
نخست اينكه منظور از (مستقر) انسانهائى هستند كه آفرينش آنها كامل شده و در قرارگاه رحم مادر يا در روى زمين گام نهاده اند، و مستودع اشاره به افرادى است كه هنوز آفرينش آنها پايان نيافته و به صورت نطفه اى در صلب پدران هستند.
ديگر اينكه مستقر اشاره به روح انسان مى باشد كه موضوعى پايدار و
برقرار است و مستودع اشاره به جسم انسان است كه ناپايدار و فانى است .
در بعضى از روايات يك تفسير معنوى براى اين دو تعبير نيز وارد شده كه مستقر اشاره به انسانهائى است كه داراى ايمان پايدارند و مستودع اشاره به آنها است كه ايمانى ناپايدار دارند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه دو تعبير فوق اشاره به اجزاى اوليه تشكيل دهنده نطفه انسان بوده باشد، زيرا چنانكه ميدانيم نطفه انسان از دو جزء يكى اوول (نطفه ماده ) و ديگرى اسپرم (نطفه نر) تشكيل شده است ، نطفه ماده در رحم تقريبا ثابت و مستقر است ، ولى نطفه هاى نر به صورت جانداران متحرك به سوى او با سرعت حركت مى كنند و نخستين فرد (اسپر) كه به (اوول ) ميرسد با او مى آميزد و بقيه را عقب ميراند و تخمه اولى انسان را تشكيل مى دهد.
در پايان آيه بار ديگر مى گويد: (ما نشانه هاى خود را برشمرديم تا آنها كه داراى فهم و دركند بينديشند) (قد فصلنا الايات لقوم يفقهون ).

با مراجعه به لغت استفاده مى شود كه فقه هر گونه علم و فهمى نيست بلكه از معلومات حاضر پى به معلومات غائب بردن است بنابراين توجه به آفرينش انسان با اين همه چهره هاى متفاوت و قيافه هاى جسمى و روحى مختلف درخور اين است كه افراد نكته سنج در آن بينديشند و خداى خود را از آن بشناسند.
آيه دوم آخرين آيه اى است كه در اين سلسله بحثها ما را به شگفتيهاى جهان آفرينش ، و شناسائى خداوند از طريق آن دعوت مى كند.
در آغاز به يكى از مهمترين و اساسى ترين نعمتهاى پروردگار كه مى توان آن را ريشه و مادر ساير نعمتها دانست اشاره مى كند و آن پيدايش و رشد و نمو
گياهان و درختان در پرتو آن است ، و مى گويد: (او كسى است كه از آسمان آبى (براى شما) فرستاد) (و هو الذى انزل من السماء ماء)
اينكه مى گويد از طرف آسمان (يعنى طرف بالا، زيرا آسمان در لغت عرب به هر چيز گفته مى شود كه در طرف بالا قرار گرفته باشد) به خاطر آن است كه تمام منابع آب روى زمين اعم از چشمه ها و نهرها و قناتها و چاههاى عميق به آب باران منتهى ميگردد لذا كمبود باران در همه آنها اثر مى گذارد و اگر خشكسالى ادامه يابد همگى خشك مى شوند. سپس به اثر بارز نزول باران اشاره كرده ، مى گويد: بواسطه آن روئيدنيها را از همه نوع از زمين خارج ساختيم (فاخرجنا به نبات كل شى ء)
مفسران در تفسير نبات كل شى ء (گياهان هر چيز) دو احتمال ذكر كرده اند نخست اينكه منظور از آن انواع و اصناف گياهانى است كه همه با يك آب آبيارى و از يك زمين و يكنوع خاك پرورش مى يابند، و اين از عجائب آفرينش است كه چگونه اينهمه انواع گياهان با آن خواص كاملا متفاوت و گاهى متضاد و اشكال گوناگون و مختلف همه در يك زمين و با يك آب پرورش مى يابند .
ديگر اينكه منظور، گياهان مورد نياز هر چيزى است ، يعنى هر يك از پرندگان و چهارپايان و حشرات و حيوانات دريا و صحرا بهره اى از اين گياهان دارند و جالب اينكه خداوند از يك زمين و يك آب ، غذاى مورد نياز همه را تامين كرده است و اين يك شاهكار بزرگ است كه فى المثل از يك ماده معين در آشپزخانه هزاران نوع غذا براى انواع سليقه ها و مزاجها تهيه كنند.
جالبتر اينكه نه تنها گياهان صحرا و خشكيها از بركت آب باران پرورش مى يابند بلكه گياهان بسيار كوچكى كه در لابلاى امواج آب درياها مى رويند و خوراك عمده ماهيان دريا است از پرتو نور آفتاب و دانه هاى باران رشد مى كنند، فراموش نمى كنم يكى از ساكنان جزائر خليج فارس كه از كمبود صيد شكايت داشت در مورد بيان علت آن مى گفت : كمبود صيد ماهى به خاطر خشكسالى بوده و او معتقد بود اثر حياتبخش دانه هاى باران در دريا حتى بيش از خشكيها است !
سپس به شرح اين جمله پرداخته و موارد مهمى را از گياهان و درختان كه بوسيله آب باران پرورش مى يابند خاطر نشان مى سازد، نخست مى گويد: (ما به وسيله آن ساقه هاى سبز گياهان و نباتات را از زمين خارج ساختيم ، و از دانه كوچك و خشك ساقه اى با طراوت و سرسبز كه لطافت و زيبائى آن چشم را خيره مى كند آفريديم ) (فاخرجنا منه خضرا).
(و از آن ساقه سبز، دانه هاى روى هم چيده شده ، (همانند خوشه گندم و ذرت ) بيرون مى آوريم ) (نخرج منه حبا متراكبا،
(همچنين به وسيله آن از درختان نخل خوشه سربسته اى بيرون فرستاديم كه پس از شكافته شدن رشته هاى باريك و زيبائى كه دانه هاى خرما را بر دوش خود حمل مى كنند و از سنگينى به طرف پائين متمايل ميشوند خارج مى گردد) (و من النخل من طلعها قنوان دانية )
طلع به معنى خوشه سربسته خرما است كه در غلاف سبز رنگ زيبائى پيچيده شده و پس از شكافته شدن از وسط آن رشته هاى باريكى بيرون مى آيد و و همانها بعدا خوشه هاى خرما را تشكيل مى دهند، و قنوان جمع قنو (بر وزن صنف ) اشاره به همين رشته هاى باريك و لطيف است .
و دانية به معنى نزديك است ، و ممكن است اشاره به نزديكى اين رشته ها
به يكديگر بوده باشد يا به متمايل شدن آنها به طرف پائين به خاطر سنگين بار شدن .
(همچنين باغهائى از انگور و زيتون و انار پرورش داديم ) (و جنات من اعناب و الزيتون و الرمان )
سپس اشاره به يكى ديگر از شاهكارهاى آفرينش در اين درختان كرده مى فرمايد: (هم با يكديگر شباهت دارند و هم ندارند) (مشتبها و غير متشابه)

با توجه به آيه 141 همين سوره كه وصف متشابه و غير متشابه را براى زيتون و انار ذكر كرده استفاده مى شود كه در آيه مورد بحث نيز وصف مزبور درباره همين دو درخت است .
اين دو درخت از نظر شكل ظاهرى و ساختمان شاخه ها و برگها شباهت زيادى با هم دارند در حالى كه از نظر ميوه و طعم و خاصيت آن بسيار با هم متفاوتند، يكى داراى ماده چربى مؤثر و نيرومند، و ديگرى داراى ماده اسيدى و يا قندى است ، كه با يكديگر كاملا متفاوتند، به علاوه اين دو درخت گاهى درست در يك زمين پرورش مى يابند و از يك آب مشروب مى شوند يعنى هم با يكديگر تفاوت زياد دارند و هم شباهت .
اين احتمال در تفسير آيه نيز وجود دارد كه عبارت فوق اشاره به انواع و اصناف مختلف درختان و ميوه ها است ، بعضى از ميوه ها و درختان با يكديگر شبيهند و بعضى ديگر با هم مختلفند. (يعنى هر كدام از اين دو صفتى است براى يكدسته از درختان و ميوه ها، اما طبق تفسير اول هر دو، صفت براى يك چيز بودند).
سپس از ميان تمام اعضاى پيكر درخت بحث را روى ميوه برده مى گويد:
(نگاهى به ساختمان ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى نشيند و همچنين نگاهى به چگونگى رسيدن ميوه ها كنيد كه در اينها نشانه هاى روشنى از قدرت و حكمت خدا براى افرادى كه اهل يقين هستند است .
(انظروا الى ثمره اذا اثمر و ينعه ان فى ذلكم لايات لقوم يؤمنون )
با توجه به آنچه در گياه شناسى از چگونگى پيدايش ميوه ها و رسيدن آنها امروز مى خوانيم نكته اين اهميت خاص كه قرآن براى ميوه قائل شده است روشن مى شود، زيرا پيدايش ميوه ها درست همانند تولد فرزند در جهان حيوانات است ، نطفه هاى نر با وسائل مخصوصى (وزش باد يا حشرات و مانند آنها) از كيسه هاى مخصوص جدا مى شوند، و روى قسمت مادگى گياه قرار مى گيرند، پس از انجام عمل لقاح و تركيب شدن با يكديگر، نخستين تخم و بذر تشكيل مى گردد، و در اطرافش انواع مواد غذائى همانند گوشتى آن را در بر مى گيرند. اين مواد غذائى از نظر ساختمان بسيار متنوع و همچنين از نظر طعم و خواص غذائى و طبى فوق العاده متفاوتند، گاهى يك ميوه (مانند انار و انگور) داراى صدها دانه است كه هر دانه اى از آنها خود جنين و بذر درختى محسوب و ساختمانى بسيار پيچيده و تو در تو دارد.
شرح ساختمان همه ميوه ها و مواد غذائى و داروئى آنها از حوصله اين بحث خارج است ، ولى بد نيست به عنوان نمونه اشاره اى به ساختمان ميوه انار كه قرآن در آيه فوق مخصوصا اشاره به آن كرده است ، بنمائيم .
اگر يك انار را بشكافيم و يك دانه كوچك آن را به دست گرفته و در مقابل آفتاب يا چراغ قرار دهيم و درست در آن دقت كنيم مى بينيم از قسمتهاى كوچكترى تشكيل شده كه همانند بطريهاى بسيار كوچكى با محتواى مخصوص آب انار در كنار هم چيده شده اند، در يك دانه كوچك انار شايد صدها از اين بطريهاى بسيار ريز قرار دارد، سپس اطراف آنها را با پوسته ظريف كه همان پوسته شفاف يكدانه انار است گرفته ، بعد براى اينكه اين بسته بندى كاملتر و محكمتر و دورتر از خطر باشد تعدادى از دانه هاى انار را روى يك پايه با نظام مخصوصى چيده و پرده سفيد رنگ نسبتا ضخيمى اطراف آن پيچيده ، و بعد پوسته ضخيم و محكمى كه از دو طرف داراى لعاب خاصى است به روى همه آنها كشيده ، تا هم از نفوذ هوا و ميكربها جلوگيرى كند و هم در مقابل ضربات آنها را حفظ نمايد، و هم تبخير آب درون دانه ها را فوق العاده كم كند. اين بسته بندى ظريف مخصوص دانه انار نيست بلكه در ميوه هاى ديگر مانند پرتقال و ليمو نيز ديده مى شود، اما در انار و انگور بسيار ظريفتر و جالبتر است .
گويا بشر براى فرستادن مايعات از نقطه اى به نقطه ديگر از همين اصل استفاده كرده كه نخست شيشه هاى كوچك را در يك كارتن كوچك چيده و ميان آنها را از ماده نرمى پر مى كند، سپس كارتنهاى كوچكتر را در يك كارتن بزرگتر و مجموع آنها را بصورت يك بار بزرگ به مقصد حمل مى كند!

طرز قرار گرفتن دانه هاى انار روى پايه هاى داخلى ، و گرفتن سهم خود از آب و مواد غذائى از آنها از اين هم عجيبتر و جالبتر است ، تازه اينها چيزهائى است كه با چشم مى بينيم و اگر ذرات اين ميوه ها را زير ميكرسكوبها بگذاريم آنگاه جهانى پرغوغا با ساختمانهاى عجيب و شگفت انگيز و فوق العاده حساب شده در مقابل چشم ما مجسم مى شود، چگونه ممكن است كسى با چشم حقيقت بين به يك ميوه نگاه كند و معتقد شود سازنده آن هيچگونه علم و دانشى نداشته است ؟! و اينكه مى بينيم قرآن با جمله انظروا (نگاه كنيد) دستور به دقت كردن در اين قسمت از گياه داده براى توجه به همين حقايق است .
اين از يك سو، از سوى ديگر مراحل مختلفى را كه يك ميوه از هنگامى كه نارس است تا موقعى كه كاملا رسيده مى شود، مى پيمايد، بسيار قابل ملاحظه است : زيرا لابراتوارهاى درونى ميوه دائما مشغول كارند، و مرتبا تركيب شيميائى آن را تغيير مى دهند، تا هنگامى كه به آخرين مرحله برسد و وضع ساختمان شيميائى آن تثبيت گردد، هر يك از اين مراحل خود نشانه اى از عظمت و قدرت آفريننده است .
ولى بايد توجه داشت كه به تعبير قرآن تنها افراد با ايمان يعنى افراد حق بين و جستجوگران حقيقت ، اين مسائل را مى بينند و گر نه با چشم عناد و لجاج و يا با بى اعتنائى و سهل انگارى ممكن نيست هيچيك از اين حقايق را ببينيم .

نتیجۀ محبّت به أمیرالمؤمنین علیه السلام

رسول خدا صلّی الله علیه وآله

▫️ما مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ يَمُوتُ وَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ حُبِّ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة

هیچ مرد و زنی از بندگان خدا نیست که در حالی بمیرد که در قلبش به اندازۀ سنگینی یک دانۀ خردل از محبّت علی علیه السلام باشد مگر آنکه خداوند او را وارد بهشت کند.

«الأمالی» شیخ طوسی ص ۳۳۰

 امامان دوازده نفرند
امام حسن علیه السّلام:
«اَئِمَةُ بَعْدَ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله اِثْنا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخيالحُسَين، وَمِنهُم مَهْدِيُّ هذِهِ الاُمَّةِ.» ؛

«امامان و پيشوايان بعد از پيامبرخدا (صلى الله عليه و آله) دوازده نفر هستند كه نُه نفر آنها از فرزندان برادرم حسين(علیه السّلام) مى باشند و از جمله آنها: مهدىِ اين امّت است.»
[بحارالانوار، ج36، ص383، ب43، ح1.]

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه :

اهل آخرت هم در دنیا راحت اند و در آخرت نیز غرق در رحمت حق می باشند

برخلاف اهل دنیا که هم در دنیا و هم در آخرت مُعَذَّب هستند ...

حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین

علمدار حق
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای: «امام حسین باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که سید الشهدا فرمود: «هیهات منّا الذّلّة». افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کرده‌اند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد.» ۱۳۸۱/۰۱/۰۹

ذکر خدا

اتکا به خدا

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

اسلام ناب محمدی

عزت امت اسلامی

بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید جمال رضی (ابوطاها):

خدا را شکر می‌کنم به خاطر اینکه اول مسلمانم، بعد شیعه‌ام، بعد انقلابی‌ام و بعد به خاطر امنیت این نظام، ندای رهبرم را لبیک گفتم تا برای خودم ثابت شود اگر در زمان امام حسین (ع) بودم به ندای امام زمانم لبیک می‌گفتم و از تمام تعلقات دنیایی که زن و بچه‌هایم هستند خواهم گذشت ...

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , حجاب , قرآن کریم , سوره مبارکه انعام , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , شهدای انقلاب اسلامی , اربعین حسینی علیه السلام , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه انعام , تفسیر , سوره مبارکه انعام , سوره انعام , علمدار حق , امامان , 12 امام , امام 12 , امام دوازده , دوازده امام , چهارده معصوم , امام حسن مجتبی علیه السلام , امام مجتبی علیه السلام , امام حسین علیه السلام , پرچم حق , حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام , مسلم بن عقیل , ذکر خدا , اتکا به خدا , امام خمینی رضوان الله تعالی علیه , اسلام ناب محمدی , عزت امت اسلامی , شهید مدافع حرم , شهید جمال رض , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 4562
:: باردید دیروز : 4326
:: بازدید هفته : 13285
:: بازدید ماه : 30076
:: بازدید سال : 77749
:: بازدید کلی : 77749

RSS

Powered By
loxblog.Com